حدیث جونحدیث جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
هدیه جون،خواهرکوچولوهدیه جون،خواهرکوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

♥عزیــــزای دل عمه ♥

حدیث خانم به دنیا اومد

1392/9/28 23:27
نویسنده : ♥عمه جونش♥
1,142 بازدید
اشتراک گذاری

 

وإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ 

 

شکر خدا حدیث خانم بعد از این همه انتظاااااااااااااااااااااااااار در تاریخ 28 آذرماه روزسه شنبه ساعت ١٤:٤5 دقیقه بعدظهر به دنیا اومد، ان شاالله قدمت مبارک باشه عمه جونم

 عمه صدیقه ات اون روز به خاطر شوق زیااااااااد دانشگاه نرفتو اومد بیمارستان تا برادر زاده ی قشنگش رو ببینه ،  من و بقیه عمه ها و خاله ها دعا می کردیم که سالم باشی و حتی یکم زردی هم نداشته باشی تا زودی ببریمت خونه ، آخه هیچکس طاقت دوری خوشگلی مثل تو رو نداشت. مامان خوبت(زهرا جون) خیلی تو این 9 ماه زحمتت رو کشید ، حتی ماه های آخر بارداری دیگه دانشگاه نرفت تا خوب و سلامت به دنیا بیای  و خدا شکر همین طور هم شد و تو سالم و خوشگل و ناز به دنیا اومدی.

خدا رو هزاران مرتبه شکر

 مامان زهرا تعریف می کرد وقتی که به دنیا اومدی تو اتاق عمل صدای اذان رو پخش کردن و تو اولین صدایی که به گوشیت رسید نام زیبای خداوند بود. راستی: از به دنیا اومدنت تو اتاق عمل فیلم هم گرفتن .

باباحسن که خیلی ذوق داشت وقتی برای اولین بار بغلت کرد خیلی خوشحال بود باورش نمی شد دختر نازی مثل تو داشته باشه، تازه برات دعا کرد .... بوست کرد..... آرزوی خوشبختی و سعادت هم برات از خدا خواست.

روز چهارشنبه ساعت 16 بعد ظهر با مامانی(مامان بابا حسن) ، خاله ی مامانی و مامان بزرگ و  عمه سمیه اومدیم بیمارستان تا همگی با هم برگردیم خونه ، بابا حسن هم اومده بود ولی زودی رفت که کارهای قربونی کردن گوسفندی که برات نذر کرده بود رو انجام بده .

منم کلی ازت تو بیمارستان عکس گرفتم ، قربونت بشم حدیث جوووووونم ، عمه شدن خیلی لذت داره از خاله شدن هم بیشتر.......... چون من یه داداش دارم و برای اولین بار ووووووووووآخرین بار و عمه شدم .

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

اولین عکس حدیث خانم در بیمارستان

 

حدیث جون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حدیث جون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حدیث جون

 

 

 

 

حدیث جون

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامی طاها
2 دی 91 23:39
درود
با اولین پا نهادن به دنیای انسانهای روی زمین به روزم
بیا و در جشن تولد من تو هم مهمان باش
منتظر قدم رنجتون هستم
بدرود









mona keshavarz
3 دی 91 21:00
صدیقه جان به تو و خانواده ی عزیزت خیلی تبریک میگم. انشاالله کوچولوتون در پناه خدا باشه و برای اعضاء خانواده مخصوصا عمه سومی خوش قدم باشه..

امیدوارم عمرش سرشار باشه از خاطرات خوب و خوش







سلام دوستم
ممنون از اینکه نی نی مون رو دیدی ، ان شاءالله یه روز خودت عمه بشی دوست جونم
عمه دنیا
5 دی 91 13:14



فاطمه
5 دی 91 17:08
خوش قدم باشه ان شاء الله عروس بشه ان شاء الله ولی اینجا خیلی شبیه عمه صدیقشه
مامان کمیل و کیان
18 تیر 92 19:20
وای عزیزم چه کوشولوی ناز بودی








مرسی خاله جونم...