حدیث جونحدیث جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
هدیه جون،خواهرکوچولوهدیه جون،خواهرکوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

♥عزیــــزای دل عمه ♥

احساسات پدرانه

1392/8/14 21:53
نویسنده : ♥عمه جونش♥
541 بازدید
اشتراک گذاری

 

آخه مگه میشه کسی گل دختری مثل شما رو دوست نداشته باشه!!!!!!!!!!!!!

میخوام تعریف کنم از یه دوستی قشنگ : دوستــــــــــــی پــــــدر و دختر

 حدیث جونی

 

حدیث جونم سلام

از قدیم الایام گفتند: دخترا بابایی اند... خب راست گفتند !!!

من که  خودم بابایی ام، حدیث هم که بابایی و البته باید بگم که باباها هم دختری اندقلب

 شما دخترناز، با این شیطنت هات دل همه رو بردی، مخصوصا باباحسن

یعنی بابایی از سرکار زودتر میاد خونه، تا بیشتر کنار گل دخترش باشه... از بس که بهت

وابسته شدهفرشته

مامان زهرا یه موقع ها از دست دوتاتون که انقدر شلوغ میکنید، خسته میشه! عصبانیعصبانی

یعنی انقدر باهم بازی میکنید.....انقدر خونه رو شلوغ و پلوغ میکنید ... یه نمونه اش اینه که:

"تمام عروسک های آویزون از سقف رو که منو مامان زهرا با هزار زحمت آویزان کردیم ، به کمک

باباحسن آوردین پایین برای بااااااااااااازی"هوراهورا

خلاصه... از موتور سواری و ماشین سواری تو خونه گرفته، تاااااااااااااااااااااااااااااا سر و کله زدن با عروسکه

حوله ی توی آشپزخونه، که باباحسن یادت داده بهش کله بزنی. حالا عکش اش هم براتون میذارم.

مامان زهرا بین شما دوتا گیر افتاده اوه..........

هر روز هم به گفته ی دکتر،  باید آفتاب به پاهات بخوره و یه چندساعتی تو آفتاب باشی، به خاطر همین

باباحسن زودتر از سرکار میاد ، تا شما دخترخانم رو ببره تو حیاط ، تا ملاقاتی با آفتاب داشته باشین.عینک

 

حدیث جونی

 حدیث جونی

 

خیلی دوستت داریم حدیث خانم، ان شالله در پناه خدا سالم باشی قشنگم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

خاله ی آریسا
19 خرداد 92 8:33
خب حدیث جونیییییییییییی خیلی شیرینه معلومه که بابابزرگش همه کار براش میکنه دختر به این نازی

راستی منم رمززززززززز




همه ی دخترها کلا شیرین اند. البته باباحسن(بابایی حدیث هست)
رمز ور توی یه کامنت شخصی میفرستم.

خاله سنا
19 خرداد 92 13:56
حدیث جان مرسی به ما سر زدی ..بازم بیایین راستی لینکتون کردم






خواهش میکنم، شماهم با افتخار لینک شدید سناخانم

زهرامامانه ایلیا جون
19 خرداد 92 15:27
خیلی ممنونم عزیزم
زهرامامانه ایلیا جون
19 خرداد 92 15:38
ما که با هم دوستیم اما اگه خواستی صمیمی تر میشیم هااا







راست میگن!!!!پس با افتخار لینک شدین مامانی ایلیاجون

مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
20 خرداد 92 2:30
عزیزدلم ...
چگــــــــده نااااااز شدی خاله ...
فدای شیطنت هات
دوستت دارم
بوووووووس





ممنونم خاله ای، منم امیرعلی جونی رو دوست دارم.

مامان علی خوشتیپ
20 خرداد 92 8:15
الهییییییییی...
دختر این شکلی و به این خوشمزگی خوردن داره
خدا حفظش کنه برای مامان و باباش و خوشبختیشو ببینند





ممنونم مامانی علی جان، فقط اگه من یه روز حدیث جونی رو خوردم، نگین چی شده دختری نیست!!!!!!!! فقط بدونیداز دوست داشتن زیاد خورده شده اونم توسط عمه اش

مامان حسین جون
20 خرداد 92 10:03
شعبان و شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقية الله آمد
با جلوه سجاد، ابوالفضل و حسين
يك ماه و سه خورشيد در اين ماه آمد
حلول ماه شعبان و فرخنده ایام اعیاد شعبانیه مبارک.
التمــــــــاس دعــــــــا



چقدر زیبا بود، محتاجیم به دعا عزیرم

خاله ی آریسا
21 خرداد 92 12:13
کلی خجالت . فکر کردم بابابزرگشه . خب نمیشناختم





اشکــــــــالی نداره دوست های خوبم.

مائده(ني ني بوس)
22 خرداد 92 10:57
خوشبحال بابايي با اين دخمل شيرين و خوشگلش





ممنونم مائده جان

مامان مینا
28 خرداد 92 0:14
نازی نی نی ...................
من چقدر دوستت دارم عزیزم.
وای اگه داداش منم یه همچین دختری خدا بهش میداد چیکار میکردم براش
خسته نباشی عمه ی حدیث خوشگله.
ببوسش.
یه خصوصی هم برات مینویسم بخونش.





ممنونم از ابراز محبتت تون مامان مینا.
توی یه کامنت جداگانه جواب خواهم داد عزیزم.

مهتــــ❤ـــــاب مامان یلـــ❤ــــدا
30 خرداد 92 10:55
ای جانم چه دخملیه حدیث خوشگله
عمه جون مرسی به ما سرزدین.






خواهش میکنم عزیزم.

خاله فرشته
14 مرداد 92 6:18
سلام .حدیث جون واقعا ناز و بانمکه و من هرچند وقت یه بار به وبلاگش سر می زنم .خوش به حالت خاله جون که عمه به این خوش سلیقگی داری.راستی خوشحال میشم شما هم به وبلاگ گل پسر ما(علیرضاخان)سر بزنین.






سلام شما خیلی به ما لطف دارین ، منم به دیدن وب علیرضا جون میام.