حدیث جونحدیث جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره
هدیه جون،خواهرکوچولوهدیه جون،خواهرکوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

♥عزیــــزای دل عمه ♥

حدیث جون در تاسوعا و عاشورای حسینی

امسال محــــرم ، در روز تاسوعا‌ و عاشورای ‌حسینی،همگی با دسته‌های عزاداری مساجدمون، سرمزارشهدای گمنام محله مون جمع شدیم، تا کنارشهدا‌عرض‌ارادتی به ساحت مقدس امام حسین(ع) ویاران باوفایش داشته باشیم. اون روز‌مامانی حدیث‌جون هم به یـاد طفـل شیــرخوارامام حسین ‌(ع)حضرت علی اصغر، بر تن دختر گلش حدیث جون لباس علی اصغر کرده بودند.   حدیث جون، توبغل بابایی ...
25 آبان 1392

احساسات پدرانه

  آخه مگه میشه کسی گل دختری مثل شما رو دوست نداشته باشه!!!!!!!!!!!!! میخوام تعریف کنم از یه دوستی قشنگ : دوستــــــــــــی پــــــدر و دختر     حدیث جونم سلام از قدیم الایام گفتند: دخترا بابایی اند... خب راست گفتند !!! من که  خودم بابایی ام، حدیث هم که بابایی و البته باید بگم که باباها هم دختری اند  شما دخترناز، با این شیطنت هات دل همه رو بردی، مخصوصا باباحسن یعنی بابایی از سرکار زودتر میاد خونه، تا بیشتر کنار گل دخترش باشه... از بس که بهت وابسته شده مامان زهرا یه موقع ها از دست دوتاتون که انقدر شلوغ میکنید، خسته میشه! یعنی انقدر باهم بازی میکنید.....انقدر خو...
14 آبان 1392

سیاه پوشان حسین(ع)

این روزها، میان بچه‏ های کوچه ما، جنب و جوش زیادی دیده می‏شود. قیافه کوچه، شهر و مسجد محله ما هم کلی تغییر کرده. همه جا سیاه‏پوش شده، چون ماه محرم آمده و همه خودشان را برای شرکت در مراسم امام حسین علیه‏ السلام آماده می‏کنند. هر کسی سعی می‏کند به اندازه‏ای که می‏تواند، در بهتر برگزار شدن این برنامه‏ها کمک کند. یکی وسایل شربت را آماده می‏کند، دیگری سنج‏ها و طبل‏ها را خاک‏روبی می‏کند، یکی هم به نظافت مسجد و حسینیه می‏پردازد و بالاخره، هر کدام از بچه‏ها، خودشان را در این کار بزرگ شریک می‏کنند. خدایا : هرکسی که با قلب پاک و نیت خالص تو این روزهای پــُرازغ...
14 آبان 1392

پایان 4 ماهگی و آغاز 5 ماهگی

  حدیث خوشگلم......... چــــهارماهگی ات مباااااارک      کلـــــــی زحمت کشیـدیــــــــم     تا این عکس های قشنگ رو از شما گرفتیم حدیث جونم...    البته به کمک مامانی و مامان زهرا     عاشـــــ ق این عکـــــــ س ات شدم خوشگــــل خانم   ماشاالله فراموش نشه هاااااااااااا         چـــرا ایـــنجوری نگــــاه میکنی... عمه جونم!!!          پـــــرنسس حدیث، در حــــــــــال خوردن لباسش...         ...
11 آبان 1392

مهربون ترین بابای دنیا روزت مبارک

  دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت / جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت هنگام نهادن قدم بر سر خاک / دیوار حرم به احترام تو شکافت . . .    ولادت حضرت امیرالمومنان علی (علیه السلام) و روز پدر  رو به همه پدر های مهربون، پـدر خودم ، برادرم که امسال طعم شیرین پدر شدن رو چشید و پدربزرگ نازنینم تبریک میگم.    تبریک حدیث خانم به بــابـــا حسن        کــــودکــــی ، دخترکی ، موقع خواب سخت پاپیچ پـــــدر بود و از او می پرسید : زنــــدگـی چیست ؟ پـــــدرش از سر بی صبـری گفت : زنـــدگی یعنی عشـــــــــق دخترک با سر پرشوری گفت...
11 آبان 1392