❀پایان7ماهگی وآغاز8 ماهگی❀
سلام به خوشگل خانم
الان که دارم برات می نویسم باورم نمیشه که هشت ماهه شدی ، خیلی خیلی زمان زود میگذره ،
کاش بتونم از تمام فرصت هام به طور صحیح استفاده کنم ، ده روز از ماه مهمانی خدا گذشت...
وارد دهه دوم رمضان شدیم ... شما هم وارد هشت ماهگی شدی... ماشاالله
دعا میکنم همیشه سالم و سرحال باشی قشنگم.
امسال، سفره افطارمون در ماه مهمانی خـدا، یه حس دیگه ای داشت، یه حس قشنگ
میدونی چرا؟ چون شما خوشگل خانم به جمع ما اضافه شده بودی و عطر حضور تو یه حال و هوای خوبی
برای ما به ارمغان آورده بود . و همین سبب شده، ما همیشه سپاسگذار خدای بزرگ باشیم.
هفت ماهگی ات مبارک حدیث جونم
حدیث جونی تو بغل باباحسن، سرسفره افطار
بعد ازافطــــار...
بازی و اینکه...من ذوق زده به ناخن های دست و پاهای خوشگلت لاک زدم...
و آخــــــــــــــــــــر شب...
شما لالا بـــــــــودی